دیــوونـه بـــازیـهای مـا دوتـا |
می دانم وقتی دلت شکسته هم حرمت نگه نمیدارند...ادمها تو وقت تنهایی و دل شکستگی هم رحم نمیکنند...نه به حرمت دل پاکت نه به حرمت داغی که بر دلت نشسته...و احساس نابت را به دروغی ناچیز میفروشند...گاهی فریاد را میطلبی تا در ازدحام اطرافت خودت را باور کنی...گاهی متهم میشی به اونچه که هستی ولی نمیخواهی...میدانم سکوت حاشیه دار نگاهت درد دارد...دردی که تو با سکوتت ناله های عذاب اورش را به نگاهم میکوبی..تنهایی درد داری میدانم...ولی هیچ نمیگویی به حرمت ابروی دل پاکت....مجبور میشوی..درد را زندگی میکنی...واین تکرار پر ترحمی است..میگویی پایان دلگیری است ...ولی من پایانت را باور ندارم...تو اغازت دلگیر نبود...
نظرات شما عزیزان: